۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

روز سی و چهارم:

روزهایی برای خودم...
دگردیسی
٬ نمی دانم واژه ای همسنگ برای این روزهای من باشد یا نه یا اصلا بد است یا خوب اما من در پروسه دگردیسی هستم و این با همه ی اتفاقات دور برم عجیب جور در میآید اینکه برای اولین بار در زندگیم کارهایی بکنم که قبلا نکرده ام و از هیچ چیز نترسم و قضاوت هیچ کس برایم مهم نباشد جز خواست خودم این یعنی دگردیسی از خامی به پختگی و یا کودکی به بلوغ و شایدم برعکسش !و هنوز هم مهم نباشد که اگر شک کنم گذشته ها عاقلانه تر بوده ام .خوب که چی!دوران اونجور بودنم به سر رسیده و اینرا آنروز توی آرایشگاه فهمیدم وقتیکه آئنه را با اعتماد به نفس به دستم داد که برای اولین بار یکی از ابروهایم را که بی دم شده ببینم و احساس کنم عضوی از بدنم قطع شده است.شوک شدن و هیچ نگفتنم به کنار این که برای اولین بار مثله خیلی ها مجبور شوم با مداد ابرو نقاشی اش کنم و نخواهم همه چیز بکر و دست نخورده باقی بماند و بگزارم گاهی زندگی گند بزند!بگزارم زندگی جاری شود و من نترسم.

۲ نظر:

  1. تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی
    خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی بادیم همه باده بیار ای ساقی

    پاسخحذف
  2. خیلی هم خوب. جاری شدن زندگی رو میگم، نه برداشتن ابرو!

    پاسخحذف

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
مطالب مندرج در این صفحه نوشته های شخصی نویسنده "الی" می باشد و درج مطالب چه با ذکر و چه بی ذکر منبع غیر مجاز است...با سپاس...