۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

روز بیست و دوم:

نگارانه ای برای مسافر تگزاس...
بد یعنی : دانستن قدردوست به شرط نبود یا دوری ودوست یعنی : یه دنیا خاطره از بکرترین دوران زندگی و زندگی یعنی : همون روزهایی که تنها دغدغه ات نداستن سوال های یه معلم باشه و معلم یعنی : خانم صفاری که اگه جواب سوال های پر اضطراب اش را نمی دونستی یا اگه زیراون برگه امتحانت که نمره خیلی خوبی هم نداشت امضاء مامانت نبود اون موقع بود که تیکه بزرگت گوشت میشد! بد یعنی اینکه : چه قدر باید دور بشی و چقدر باید بگذرونی تا اینکه بعد از چند سال با دیدن دوست سالهای زندگیت یهو پرت بشی تو یه دنیا خوشی و آرزو و امید و معجزه و معجزه برات اون روزی باشه که صداش را بعد از 8 سال بشنوی تا زمانی که کنارش باشی و زمان را به زانو در بیاری بسکه هیچی تغییر نکرده بسکه اون روزا آنقدر نزدیک اند که هنوز قابل فهم اند و اینجا همه چی خوب می شه و خوب یعنی : حس دلتنگی من برای نبود تو...برای همه روزهای رفته و آینده های نرسیده و امشب که قطره های اشک پنهانی ام مصداق آب ریخته به پشت مسافری است به دورترین نقطه دنیا و برای دختری از جنس ایران...
برای تو...
امشب شبی است که آبستن فردایی با معجزه های دیگر است و این یعنی:امید!امید به تکرار معجزه ها...

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
مطالب مندرج در این صفحه نوشته های شخصی نویسنده "الی" می باشد و درج مطالب چه با ذکر و چه بی ذکر منبع غیر مجاز است...با سپاس...