۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

روز بیست و یکم:

پرواز...
تازگی به یه نتیجه ای رسیدم؟ این نتیجه ناشی از هیچ غمی نیست که برعکس من در این لحظه در خلسه یه پروازم پروازی که اوجش دیدنی نبودواین حس ، ایجاد شده از یک بدشانسی ظاهری بود...تازگی فهمیدم که نمیخوام از دهه سی به بعد زندگیم ، هنوز روی پرده این روزگار باشه! که بسه، آخه این همه تکرار هم وقت من را می گیره و هم وقته تورو! توئیکه تو این همه شلوغی برات تکراری شدم و انقدر شلوغی که دیگه من ندارمت!
بیا خدایی کن و این سناریو مارو تا سی سالگی ببند...آخه من بچه سرزمینه مرگم ، طبق آشناترین ملودی برای ما مشکی رنگ عشق بچه های سرزمین منه و اگه هر ساعتی از روز و شب که از خونه بیای بیرون و اگه به مثبت ترین انرژی های دنیام که متصل باشی آخه کور که نیستی و تو سرت میره اون همه مرگ نوشته شده رو دیوارارو... میدونی تو اون لحظه دیگه رنگش مهم نیست ! تو اون لحظه همون یه مرگ کافیه که هر چیزی را کن ف یکون کنه!که دیگه بسه هممونه نه؟
بیا خدایی کن

خواست نوشت : ترجیحا مرگ باعزت در ازاء زندگی ای شاید در ذلت!

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
مطالب مندرج در این صفحه نوشته های شخصی نویسنده "الی" می باشد و درج مطالب چه با ذکر و چه بی ذکر منبع غیر مجاز است...با سپاس...