۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

روز شانزدهم:

...
متوجه زل نگاهش که میشه ناخودآگاه عکس العمل همیشگی اش(یک چشم غره اساسی) را رو میکنه!
اه چقد بدش میاد...
از هرچیز ممتد و بی معنی و با معنی بدش میاد...
-ممتد ...امتداد...
تو خط ممتد انگاری نقطه ها بدجوری بهم چسبیدن وگیر دادن تا یه خط شدن!
داره با این اتفاقات ربط و بی ربط خودش رو میریزه رو دایره و ذره ذره باید و نبایدها و خوش اومدن و بد اومدن هاش را از هم جدا میکنه
چه قدر از نقطه چین بیشتر از یه خط ممتد خوشش میاد...
اونجا همه آزادن...نقطه... نفس...نقطه...نفس...نقطه...نفس...
آ . خ . ا . ی . ش
-اما اون میگه : "تعهد اساس زندگیه"...
یعنی تو خط ممتد نقطه ها بهم متعهد بودن که کنار هم شدن ؟!
یا یه اجبار٬ یه اضطرار٬ یه مصلحت اندیشی ٬ منفعت طلبی اونها رو کنار هم قرار داده !
هنوزم میگم نقطه چین قشنگ تره...
به نظر من : تو نقطه چینم نقطه ها بهم متعهدند ٬ کنار هم هستن با یه فاصله با یه نفس با یه اجازه گفتن:
آ خ ا ی ش...اونها اول از همه به موجودیت خودشان متعهدند و بعد به نقطه چین!
منم یه نقطه ام و آره که بی نقطه های دیگه نقطه چینم ساخته نمیشه اما من یه نقطه با هویت و مستقل و آزادم ! نقطه ای که هویتش در گرو خط شدن نیست!و اون مستقل از نقطه های دیگه ٬ همچنان نقطه است!
...اما وای از روزی که یکی و فقط یکی از اون نقطه های خط ممتد بی تعهدی کنه و نخواد که دیگه باشه اونوقته که اون خط دیگه نه خط و نه نقطه!
...

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
مطالب مندرج در این صفحه نوشته های شخصی نویسنده "الی" می باشد و درج مطالب چه با ذکر و چه بی ذکر منبع غیر مجاز است...با سپاس...