۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

روز سی و هشتم:

بر باد رفته...
دارم کم کم به این میرسم که آدم برای شناختن خودشم نیاز به زمان داره چه برسه به بقیه و تازه اگه تو این زمانهام شناختمان از خودمان و دیگران وابسته هزار تا چیز مثل قضاوت ، فرهنگ و برداشتهای گذشته مان نبوده باشه و این شده که اینروزها از خودم بیشتر از هر کس دیگه ای ترسیده ام!شعار دادن و ادای روشن فکری درآوردن و حتی از اون بدتر تو سنت و باید نباید بودن و افتخار کردن و بقیه را غلط کردن و برابری و زن و مرد و همه و همه تو حرف و نوشته های قشنگ خیلی راحت به نظر میرسه...آره که تازه به این نتیجه رسیدم با همه درسی که خواندم و دارم میخونم با کاری که دارم و با همه متعلقات یه زندگی برای یه دختر در حال مدرنیزه شده باید اعتراف کنم که هنوز هم سنتی ام!البته که پیشرفت های قابل توجهی داشتم اما ته ته ذهنم حتی اونجاییکه به این رسیدم زن و مرد برابرند و برای داشتن یه رابطه خوب باید اول با خود واقعی فرد بریم تو رابطه و نه با تصوراتمان و اما انگار با کمال تاسف منم دلم میخواد دروغ بشنوم! البته این خواسته در پائین ترین لایه های وجودیم بوده که تازه دیشب بهش رسیدم اونجایی که با همه تصوراتی که ازش داشتم وقتی خودش صادقانه به این نتیجه رسیده بود که دروغ و تظاهر راه رسیدن به من نیست و سفره دل و کاراش را برام باز کرد شوک شدم!هیچ وقت آدم مهمی تو زندگیم نبود و نخواهد بود اما کیه که از توجه بدش بیاد! اما نمیدونم چرا از دیشب فقط گریه میکنم گریه برای چی رو هنوزهم نفهمیدم!برای آن 1% که احتمال میدادم معجزه بشه و آدم دیگه ای از تخم مرغ شانسی قضاوت هام در بیاد؟ یا برای خودم دلم سوخت که بایدبرای روبرو شدن با واقعیت های زندگی از رویاهام دست بکشم؟ یا مجبورم روزی مردی را برای زندگیم انتخاب کنم که جبر زمان ازم خواسته و نه اینکه ایده آلم باشه؟ یا احتمال محال تر اینکه ازش بدم نمیاد و از اینکه هیچ کس مناسبم نیست خسته شدم!از سالها پس زدن و درست از آب در آمدن قضاوت هام خسته شدم! زیاد فهمیدن هر چیز اصلن خوب نیست و از آن بدتر سخت گرفتن و زندگی رو ایده آلی دیدنه!بهر حال حالم خوب نیست اما هنوز دقیق نمیدانم و شاید ته ذهنم میخواستم باز رویا ببافم از آن مرد سوار بر اسب سفیدم که جز من هیچ کس را ندید و نخواست!!!

۱ نظر:

  1. واي چقدر منفي، كي گفته مجبوري كسي رو انتخاب كني كه بهت نخوره و اين حرفها، منم يه موقعي اينطوري فكر مي‌كردم اما موقعش كه شد ديدم نه، تفكرات مدرنيزم به نگاه سنتيم غلبه كرد. تو هم همينطور. تو بازي هم دعوتي شركت كن.

    پاسخحذف

دنبال کننده ها

درباره من

عکس من
مطالب مندرج در این صفحه نوشته های شخصی نویسنده "الی" می باشد و درج مطالب چه با ذکر و چه بی ذکر منبع غیر مجاز است...با سپاس...